پشته یه وانته نوشته بود عاقبت فرار از مدرسه. پشت یه آژانسه نوشته بود عاقبت رفتن به دانشگاه

 


 

یه استاد داشتیم هر سری میومد سر کلاس به دخترا تیکه مینداخت . یه بار دخترا تصمیم میگیرن با اولین تیکه ای که انداخت از کلاس برن بیرون . قضیه به گوش استاد میرسه جلسه بعد یکم دیر میاد سر کلاس میگه از انقلاب داشتم میومدم دیدم یه صف طولانی از دخترا تشکیل شده رفتم جلو پرسیدم گفتن با کارت دانشجویی شوهر میدن! دخترا پا میشن برن بیرون استاده میگه کجا میرید وقتش تموم شد تا ساعت 10 بود!


 

 

 

چند وقت پیش داشتم سواره مترو میشدم خانمه بعد از کلی هول دادن رفته نشسته رو صندلی بعد که نگاش میکنم میخنده میگه : آدم میاد مترو روحیه اش عوض میشه یکم هول میدیم میخندیم ... واقعا که ...


یارو صبح از خواب بیدار می شه میره نون سنگک بگیره می بینه شده دانه ای 600 تومن. میگه:‌ اوه اوه از اصحاب کهفم بیشتر خوابیدم


مادربزرگم تو شهرستان از مغازه شیر خریده آورده خونه، خاله‌م دیده تاریخ مصرفش گذشته، مادربزرگ ما هم برگشته مغازه گفته: آقا دخترم میگه تاریخ این گذشته! یارو پیرمرده صاحب مغازه هم نه گذاشته نه برداشته بش گفته: با کارخونه تماس گرفتیم گفتن تمدیدش کردیم!! اونم ساده، گفته باشه و شیر رو برداشته آورده دوباره خونه


یه فامیل داریم وقتی برای شام میریم خونشون تا سر سفره میشینم شروع میکنه به حرف زدن راجع به گرونی! مثلا میگه همین برنج که شما دارین میخورین را خریدم کیلویی 3 هزار تومان


به مامانم میگم میخوام برم بیمارستان ملاقات عمه. میگه تیریپه فامیل دوستی ور ندار. پرستار خوشکله امروز شیفتش نیست

 





ارسال توسط مسعود

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 25
بازدید هفته : 39
بازدید ماه : 39
بازدید کل : 25850
تعداد مطالب : 14
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1